>>>~ انعکاس آب ~<<<

! هنوز هم نمی دانم هر سال که می گذرد یک سال به عمرم اضافه می شود یا یک سال از عمرم کم می شود

>>>~ انعکاس آب ~<<<

! هنوز هم نمی دانم هر سال که می گذرد یک سال به عمرم اضافه می شود یا یک سال از عمرم کم می شود

درس هفتم :


توی اتاق رختکن کلوپ گلف ، وقتی همه آقایون جمع بودند یهو یه موبایل روی یه نیمکت شروع میکنه به زنگ زدن.
مردی که نزدیک موبایل نشسته بود دکمه اسپیکر موبایل رو فشار میده و شروع می کنه به صحبت.
بقیه آقایون هم مشغول گوش کردن به این مکالمه میشن ....
مرد: الو؟
صدای زن اونطرف خط: الو سلام عزیزم. تو هنوز توی کلوپ هستی؟
مرد: آره !
زن: من توی فروشگاه بزرگ هستم
اینجا یه کت چرمی خوشگل دیدم که فقط ۱۰۰۰ دلاره! اشکالی نداره اگه بخرمش؟
مرد : نه. اگه اونقدر دوستش داری اشکالی نداره!
زن: من یه سری هم به نمایشگاه مرسدس بنز زدم و مدلهای جدید ۲۰۰۶ رو دیدم... یکیشون خیلی قشنگ بود قیمتش ۲۶۰۰۰۰ دلار بود !
مرد: باشه. ولی با این قیمت سعی کن ماشین رو با تمام امکانات جانبی بخری !
زن: عالیه. اوه  یه چیز دیگه  اون خونه ای رو که قبلا میخواستیم بخریم دوباره توی بنگاه گذاشتن برای فروش. میگن ۹۵۰۰۰۰ دلاره
مرد: خب? برو تا فروخته نشده پولشو بده. ولی سعی کن ۹۰۰۰۰۰ دلار بیشتر ندی !!!
زن: خیلی خوبه. بعدا می بینمت عزیزم.. خداحافظ
مرد: خداحافظ

بعدش مرد یه نگاهی به آقایونی که با حسرت نگاهش میکردن میندازه و میگه: کسی نمیدونه که این موبایل مال کیه ؟! 


نتیجه اخلاقی: هیچوقت موبایلتونو جایی جا نذارین !!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد