>>>~ انعکاس آب ~<<<

! هنوز هم نمی دانم هر سال که می گذرد یک سال به عمرم اضافه می شود یا یک سال از عمرم کم می شود

>>>~ انعکاس آب ~<<<

! هنوز هم نمی دانم هر سال که می گذرد یک سال به عمرم اضافه می شود یا یک سال از عمرم کم می شود

:))

 کمر درد ناموسی  

یه روز صبح یه مریض به دکتر جراح مراجعه میکنه و از کمر درد شدید شکایت میکنه .
دکتره بعد از معاینه ازش میپرسه : خب، بگو ببینم واسه چی کمر درد گرفتی؟
مریض پاسخ میده:  

من برای یک کلوپ شبانه کار میکنم. امروز صبح زودتر به خونه ام رفتم و وقتی وارد آپارتمانم شدم، یه صداهایی از اتاق خواب شنیدم! وقتی وارد اتاق شدم، فهمیدم که یکی با همسرم بوده!!
دربالکن هم باز بود. من سریع دویدم طرف بالکن، ولی کسی را اونجا ندیدم. وقتی پایین را نگاه کردم،یه مرد را دیدم که میدوید و در همان حال داشت لباس میپوشید.
من یخچال را که روی بالکن بود گرفتم و پرتاب کردم به طرف اون!!
دلیل کمر دردم هم همین بلند کردن یخچاله.
مریض بعدی دکتر بهش میگه :، به نظر میرسید که تصادف بدی با یک ماشین داشته.مریض قبلیِ من بد حال به نظر میرسید، ولی مثل اینکه حال شما خیلی بدتره!بگو ببینم چه اتفاقی برات افتاده؟
مریض پاسخ میده: 

باید بدونید که من تا حالا بیکار بودم و امروز اولین روز کار جدیدم بود.
ولی من فراموش کرده بودم که ساعت را کوک کنم و برای همین هم نزدیک بود دیر کنم.
من سریع از خونه زدم بیرون و در همون حال هم داشتم لباسهام را میپوشیدم،شما باور نمیکنید؛
ولی یهو یه یخچال از بالا افتاد روی سر من!

وقتی مریض سوم میاد به نظر میرسه که حا از دو مریض قبلی وخیمتره.
دکتره در حالی که شوکه شده بوده دوباره میپرسه از کدوم جهنمی فرار کردی؟!
خب، راستش توی یه یخچال بودم که یهو یه نفر اون را از طبقهء سوم پرتاب کرد!

نظرات 11 + ارسال نظر
amir 16 اردیبهشت 1389 ساعت 00:58 http://groups.google.com/group/web2star

سلام به جای اتلاف وقت در اینترنت و جستجوهای بی فایده از این گروه بازیدکنید.
1- شما می توانید به عضویت این گروه در بیایید و وسایت و یا وبلاگ خود را رایگان به اشتراک بگذارید.
2- می توانید آزادانه در بحث ها شرکت کرده وبه عملکرد گروه اعتراض کنید.
web2star@googlegroups.com

[خداحافظ][گل]

حکایه 16 اردیبهشت 1389 ساعت 09:59 http://hekayeh.blogfa.com

یخچال چه پرمشتری بوده.

گل مینا 16 اردیبهشت 1389 ساعت 12:14 http://adambarfi1.blogsky.com

خیلی باحال بود :)))

ندا 16 اردیبهشت 1389 ساعت 12:53 http://eastern-girl.persianblog.ir

هه هه!جالب بود......

زویا 16 اردیبهشت 1389 ساعت 17:09 http://zoya31.blogfa.com

سومی حقش بود اما دلم برای دومی خیلی سوخت . طفلک :(

طلوع آبی 18 اردیبهشت 1389 ساعت 10:16 http://www.toloeaby.persianblog.ir/

سلام ممنون از لطفت حکایت بامزه ای بود موفق باشی

نانا 18 اردیبهشت 1389 ساعت 11:22 http://nana2.persianblog.ir

ناقوس مرگ پژواکی دیگر را برایم گفت ،
و من گریزارم از این اشفته بازار...

از مرگ...

از تنهایی...

زندگی را برایم ثانیه شماری کرده اند و من هنوزم امیدم به زنده بودن است....

بروزم........
"لطفا اگه نمیخوای متنم رو بخونی نیا..."

سروناز 18 اردیبهشت 1389 ساعت 14:05

خیلی جالب بود با زویا موافقم بدبخت دومی

دریا 18 اردیبهشت 1389 ساعت 20:45 http://www.daryaa.blogsky.com

زندگی یعنی ناخواسته به دنیا آمدن
مخفیانه گریستن
دیوانه وار عشق ورزیدن
و عاقبت در حرت آنچه دل میخواهد و منطق نمی پذیرد.

---------------------------------------------------

سلام دوست عزیز
اول از همه معذرت خواهی میکنم از بابت این همه وقتی که به وبلاگ قشنگت نیومدم چون به دلایلی نمیتونستم بیام. خلاصه شرمنده
شاد باشی

علی 21 اردیبهشت 1389 ساعت 09:14 http://sahargaheomid.blogsky.com

خیلی جالب بود. فقط مارک یخچاله چی بوده؟!!

:)) نمیدونم.

mehrnoush 16 شهریور 1389 ساعت 09:09 http://pinksky48.blogsky.com

salam shoma midunid chetori mitunam toye web logam ax bezaram?mamnun misham age javabamo bedid...tnx

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد